ناظم الاسلام کرمانی_ میرزا محمد
تولد :1289 | وفات :؟/1297/8
در سال 1289 هجری قمری در کرمان به دنیا امد.
پدر: علی
لقب:ناظمالاسلام کرمانی
پس از تحصیلات مقدماتی، به شوق تحصیل حکمت الاهی در ۱۳۰۹ عازم تهران شد و از محضر کسانی چون سیدشهاب الدین شیرازی، حاج میرزا حسن آشتیانی و حاج شیخ هادی نجم آبادی بهره مند گردید.
پس از تأسیس «مدرسه اسلام» به ریاست سیدمحمدصادق طباطبایی، تعلیم برخی از دروس و نظامت مدرسه به عهده اش گذاشته شد؛ ازینرو ریاست مدرسه، وی را به ناظم الاسلام ملقب کرد و فرمان آن را میرزاعلی اصغرخان اتابک، صدراعظم وقت، صادر کرد.
با نزدیک شدن به زمان مشروطه ، از درس و تدریس متوجه امور سیاسی شد و به تشکیل انجمن های سرّی و تاسیس روزنامه و نشر مقالات پرداخت. به علت عدم توافق با رئیس جدید مدرسه اسلام، آنجا را ترک و چند سال از عمر خود را صرف تألیف تاریخ بیداری ایرانیان کرد.وی در حوادث مشروطه نه وکیل شد و نه مانند دیگر هم قطارانش گرفتار حبس و شکنجه گردید.
چندی پس از استقرار مشروطیت به کرمان بازگشت و شغل قضاوت را در دادگستری کرمان پذیرفت. علّت اشتغال خود به مطالعه کتب تاریخ را قیاس گذشته با آینده دانسته و می گوید قصدش از اینکار این بود که از حوادث ماضیه عبرت بگیرد و چون کتاب های ایرانی پر بود از شرح حال سلاطین که همراه با تملّق به نگارش درآمده بود و از علل انقراض دولت ها یا شرح حال خائنان و یا خدمتگذاران به ملّت در آن خبری نبود تا مردم نتیجه عمل آنها را ببینند، به فکر نگارش کتابی در تاریخ ایران به سبک مورخین اروپایی افتاد.
وی معتقد است تاریخ سیاسی معاصر کشورمان به دلیل تملّق و گزافه گویی های مورخین درباری از پادشاهان، ابهام بیشتری نسبت به دوره های دیگر دارد. و در آن از واژه های ملحد، زندیق، دهری، طبیعی و اتهامات دیگر به مخالفین حکومت برای هتک اعتبار و حیثیت آنها و ایجاد زمینه نابودی شان به چشم می خورد.
ابتدا قسمتی از یادداشتهایش را به صورت پاورقی در روزنامه کوکب دُرّی ــ که خود مدیر و ناشرش بود ــ منتشر کرد.
ظاهراً توجه مردم به این پاورقیها، ناظم الاسلام را به فکر چاپ و نشر جزوههای مستقلی با عنوان «تاریخ بیداری ایرانیان» انداخت. بدین ترتیب چاپ اول این اثر به صورت جزوات هفتگی به قطع خشتی و به خط نسخ و حواشی و پاورقی به خط نستعلیق با چاپ سنگی و نقاشی صورت اشخاص و با کیفیتی تقریباً مناسب در پنجاه و پنج جزوه شانزده صفحهای منتشر شد.
وقایع پیش از ذیحجه ۱۳۲۲ را نیز در هفده جزوه با عنوان «مقدمه تاریخ بیداری ایرانیان» منتشر کرد و در این جزوهها گزارش گونهای از مهمترین وقایع دوره پادشاهی ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه اورد.
از چهارم جمادی الاولی ۱۳۲۶ به ثبت وقایع روزانه ادامه داد، ولی این بار به سبب پیش آمدن اوضاع ویژهای پس از به توپ بستن مجلس که از آن به «یوم التوپ» یاد میکند، و تعطیلی مشروطه، لحن خود را تغییر داد و جانب احتیاط را در پیش گرفت.
یادداشتهای این دوره غالباً با عباراتی که حاکی از ترس است، نوشته شده است. گاهی نیز از نوشتن وقایع خودداری کرده و حتی به سران مشروطه تاخته و ملک المتکلمین (حاج میرزانصراللّه) و سیدجمال واعظ را متهم کرده است که مشروطه را بهانه دخل خود کردهاند. در موارد بسیاری از جهل مردم نالیده و آن را مانع ترقی دانسته است.
آخرین جلد تاریخ بیداری ایرانیان با شرح وقایع سیزدهم رجب ۱۳۲۷ به پایان میرسد، ولی مطلب ناتمام مانده است. ظاهراً مطلب بقیه داشته، اما از ادامه یادداشتهای ناظم الاسلام چیزی باقی نمانده است، جز یک صفحه که حاوی وقایع دوازدهم تا چهاردهم رمضان ۱۳۲۹ است.
مهمترین امتیاز کتاب تاریخ بیداری ایرانیان، اخبار و اطلاعات دست اولی است که از گفتگوهای سیاسی رهبران مشروطه تهران، به خصوص سید محمد طباطبایی می دهد. این امتیاز محصول ارتباط و نظامت « مدرسه اسلام» - که طباطبایی مؤسس آن بود- است و در جریان نهضت نیز ناظم الاسلام یکی از نزدیکان و محارم طباطبایی بود. از این رو اطلاعات مستقیم و بی واسطه اش از مواضع سیاسی طباطبایی که یکی از مراکز تصمیم گیری سیاسی انقلاب می باشد، از امتیازات کتاب است.
اطلاعاتی که از نحوة تفکر سیاسی رهبران روحانی مشروطه و بخصوص طباطبایی می دهد همان نظر عموم منور الفکران پیش از مشروطیت است که ترویج مدارس و آموختن دانش های جدید غربی را که مبدأ هرگونه حرکت ضد استبدادی و تحول اجتماعی می دانستند و مشروطیت را به عنوان تنها نظام سیاسی ایده آل را زمانی مفید می دانستند که افراد ملت با سواد شده و تاسیسات نوین اجتماعی کاملاً استقرار یافته باشد. این نظر روشنفکران و افرادی مانند طباطبایی بود.
نثر کتاب ساده و روان است، اما مؤلف در مواردی متعدد از کلمات فرنگی استفاده کرده و آنها را به صورتهای مختلف در متن ضبط کرده است.
در آبان سال 1297 (در اواخر صفر 1337 هـ.ق )به علّت بیماری آنفولانزا در کرمان درگذشت و در مقبرهٔ سید علویه به خاک سپرده شد.
خود در مورد کتابش می گوید:
« از عجایب روزگار که دیده و اخبار صحیح که شنیده و حوادث بزرگ تمدن این دوره و بیداری ایرانیان که مشاهده کردم و خدمات مردمان بزرگ و کوشش های آنها در بیداری خفتگان ایرانی و زحمات رجال با عزم در اصلاح مفاسد این خاک و جان ها که در راه آزادی هم وطنان داده شده، جمع و تدوین کردم به شیوه غیرچاپلوسانه و ابتدای دوره این تاریخ را از ابتدای دوره زندگانی خود قرار داده ام».
ادوارد براون، مؤلف تاریخ ادبی ایران، کتاب را از نظر سبک و جمله بندی و استناد، بر تاریخهای عمومی و پر از لفظ قلم افرادی چون رضاقلی خان هدایت و لسان الملک (میرزامحمدتقی خان سپهر) برتر دانسته است.
مهدی ملکزاده، مؤلف تاریخ مشروطیت ایران، معتقد است که گرچه تاریخ بیداری ایرانیان دارای مطالب سودمندی است و نویسنده به بعضی از حوادثی که در آن زمان رخ داده، علاقه مند بوده یا اطلاع بیشتری از آنها داشته است، ولی چون ناظم الاسلام قسمت اعظم کتاب را به شرح محافل سرّی اختصاص داده و اقدام وی و یارانش نیز در این محافل در پیدایش مشروطیت ثمری نداشته است، می توان نتیجه گرفت که این کتاب برای آیندگان نوشته نشده بلکه برای خوشامد کسانی که در آن زمان میزیستهاند، تألیف شده است.
وی همچنین معتقد است که ناظم الاسلام مطالب دور از حقیقت را جعل کرده و موجب لکه دار شدن تاریخ شده است، اما باستانی پاریزی مطالب کتاب را صددرصد واقعی و صادقانه دانسته و معتقد است که اعترافات ناظم الاسلام در احوال خصوصی خود و ترسی که پس از به توپ بستن مجلس بر او عارض شده بوده، حاکی از صدق و صحت بقیه مطالب است.